کد مطلب:286639 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:258

داستانی از مرحوم آیت الله مرعشی نجفی
مرحوم آیت اللَّه سید شهاب الدین مرعشی یكی از مراجع تقلید شیعه كه با تكمیل كتاب احقاق الحق و تاسیس كتابخانه كم نظیر خود، یكی از نیرومندترین نگهبانان فرهنگ شیعه محسوب می شود، در یكی از ملاقات هایی كه با ایشان داشتم فرمود:

در نجف نزد عالمی بزرگوار (این جانب برای حفظ بعضی از جهات از ذكرنام آن عالم معذورم) به طور خصوصی درس می خواندم. آن عالم بسیار مهذّب و مورد احترام همگان بود، و از كثرت علاقه به امام زمان(عج) در افواه اهل نجف از منتظران ظهور محسوب می شد.

روزی برای فراگیری درس به محضرشان رفتم، دیدم گریه می كند و بسیار پریشان است. علت آن را پرسیدم، فرمود: شب گذشته در عالم رؤیا امتحان شدم، ولی از امتحان بیرون نیامدم، در خواب به من گفته شد كه آقا ظهور كرده اند و در وادی السلام -مكان خاصی است كه گورستان نجف را در بردارد- مردم با او بیعت می نمایند، به مجرّد شنیدن این موضوع از جا حركت كردم و به عجله وارد خیابان شدم. دیدم غوغایی از جمعیت است و همه با سرعت هر چه بیشتر به سوی وادی السلام می روند، هر كس به فكر این است كه زودتر خود را به امام برساند و با جنابش بیعت كند.

دیدم عشق دیدار امام، مردم را چنان خود باخته ساخته كه كسی را با كسی كاری نیست و تمام علقه ها را به فراموشی سپرده اند؛ آنها كه تا دیروز به من عشق می ورزیدند دیگر به من اعتنا نمی كنند، بلكه با لحنی تند می گویند: آقا كنار رو و مانع راه ما نباش.

كوتاه سخن آنكه احساس كردم ظهور امام بازارم را كساد كرده است، از همانجا نقشه كشیدم كه در ملاقات با امام ایشان را محترمانه از ظهورش منصرف سازم. بعد از آنكه با هزار سختی به خدمتش رسیدم، عرض كردم: فدایت شوم! خودتان را به زحمت انداختید، ما كارها را ساماندهی می كردیم، نیازی نبود كه خود را گرفتار سازید و زحمات طاقت فرسای رهبری را به عهده بگیرید. با این قبیل سخن ها می خواستم امام را از ظهورش منصرف كنم، بعد از چند جمله از این نوع گفتارها، یك مرتبه از خواب بیدار شدم و فهمیدم كه هنوز لیاقت حضرتش را ندارم.

نگارنده گوید: از این حكایت، من و امثال من باید حساب كار خود را بكنند؛ بدانیم كه تا اصلاح نشویم وحتی المقدور از آلودگی گناه و ظلمت هوا و هوس بیرون نیاییم، انتظار همنشینی و دیدار آن عزیزِ ابرار و قدوه أخیار را نداشته باشیم.



آیینه شو، جمال پری طلعتان طلب

جاروب كن تو خانه و پس میهمان طلب